امير عباسامير عباس، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه سن داره

جان ني ني

بدون عنوان

سلام جیگرمامان طاهاجونی تا الان چهارشنبه 31 ام تیرماه سال 1395 درست دو سال و دو ماه و سیزده روز سن داری. الهی مامانی فدات بشه که از یکشنبه 28 ام غذا نمیخوری و باز مریض شدی.فقط یه ذره شیر میخوری وقتی گشنت میشه.روز اول یکشنبه شب تبت شروع شد و یک باراسهال داشتی یعنی همون روز یکشنبه که بردیمت آتلیه تا عکست رو بندازیم حالت خوب بود و بابایی هی پشت گوش مینداخت که مامانی تصمیم گرفت اوم روز ببرتت البته نمیدونست که جوجوییش مریض شده وقتی ناهار نخوردی و شیرخوردی و خوابیدی بیدار شدی اسهال کردی اما مریضیت مشخص نبود حالت خوب بود اما نگو که... الهی هیچ بچه ای مریض نشه که واسه مامانا خیلی سخته تحمل مریضی جیگرهاشون. از یکشنبه تا دیروز سه شنبه تب د...
31 شهريور 1395

بدون عنوان

سلام عزیزدل مامان میدونم این دفعه خیلی دیر کردم اما باور کن سرم شلوغ بود  وقت نمیکردم. امروز چهارشنبه هفدهم شهریور درست دوسالو دوماهت هست و پس فردا میری ماه 27 ام انشاالله. مامان از یه طرف سرش به  رفتن به کلاس شنا گرم بود و از طرف دیگه جمعه 22 ام مرداد ماه عروسی دایی محسن بود و شما همش با هادی بازی میکردی و شب حنا که موقع شب رفتیم خونه عروس خیلی خسته شده بودی و خوابت گرفت و مراسم شب حناخواب بودی و بعد مراسم که دایی میخواستن برن خونشون بیدار شدی.خیلی خوش گذشت عروسی و هی میگفتی عروس عروس ان ان عروس و... همون روز هم دایی بزرگ بابایی فوت شد وبابایی میخواست نیاد عروسی و مرخصی هم گرفته بود اما خدا رو شکر اومد.. اون ماه خیل...
17 شهريور 1395

بدون عنوان

سلام عشقول پسملی خوفی؟ امیدوارم حالت خوب خوب خوب باشه. امروز یا امشب دوشنبه چهارم مرداد ماه سال 1395 درست دوسال و 17 روزسن داری و وارد سه سالگی شدی. تبریک میگم عزیزدلم بخاطر تولد دو سالگیت عزیز دلم.اما نشد یه تولد مفصل امسال برات بگیرم چون بابایی راضی نبود اما سعی کردم تم میکی موس  که دوست داری برات آماده کنم.لباس میکی رو خودم برات دوختم و سه روز طول کشید چون زیاد خیاطی بلد نیستم اما همه خوششون اومده فکرنمیکنن مامانی برات دوخته... روزجمعه هجدهم تیرماه که تولدت بود و دو روزقبلش عید فطر بود و مراسم عیدسیاه دایی علی رفته بودیم.سه شنبه و چهارشنبه عید بود و پنج شنبه من وشما دو تایی رفتیم سرقبر بابابزرگ وشما هی بابا بزرگ می گف...
5 مرداد 1395

بدون عنوان

سلام عزیز دل مامان امروز شنبه 29 ام خرداد ماه بیست و سه ماه و یازده روزت هست. بایدبگم روز به روز داری نازتر و خوشگلتر میشی و ما رو مجذوب خودت می کنی و باید بگم همه رو مجذوب خودت می کنی. آخه خیلی شیطون بلا شدی و همه شمارو دوست دارن و خیلی هم بانمکی و زبون هم که میریزی و مخصوصا برای بابایی ناز می کنی و اداهایی از خودت نشون میدی و درمیاری که نگو ونپرس... وقتی بابایی میاد از بانک هی این ور اون ور میدویی و خودت رو به زمین الکی میزنی و بلند میشی و باز می دویی تا جلب توجه کنی با این کارت ما رو بیشتر شیفته خودت  می کنی جیگرکی.. جملات خیلی زیادی یادگرفتی و تکرار می کنی البته چندتا کلمه ترکی یادگرفتی و باید بگم که وقتی خونمون هستی فا...
29 خرداد 1395

بدون عنوان

سلام طاهاجونم امیدوارم حالت خوب خوب خوب باشه. دلم خیلی برات تنگ شده بود یعنی خیلی وقته میخوام بیام اما فرصت نمیکردم.تازگی ها یا ماخونه ایلیا اینا میریم یا اونا یک در میون میان خونه ما و شما هم هی نی نی میگی تا بیان اما  زیاد با بردیا بازی نمی کنی و فقط ایلیا رو دوست داری و میخوای باهاش بازی کنی. ده روز پیش مسافرت شیرازرفته بودیم.وکلی بهمون خوش گذشت اما شما همش اذیت میکردی چون مریض بودی و طاقت گرما رو هم نداشتی زود خسته میشدی و فقط میخواستی بیای بغل جوجویی.مامانی از قم برات یه جوجویی هم خرید که خیلی دوسش داری و کوکش میکنیم وراه میره. عزیزدلم طاهاجونم کلی واسه خودت جمله یادگرفتی و تکرار می کنی. مزاباش یعنی مواظب باش. ...
12 خرداد 1395

بدون عنوان

سلام عشقم طاها چند سالته؟2 حالت چطوره؟عالي اسمت چيه؟طاها اسم مامان چيه؟ليزا اينا جملاتي هست كه تقريبا دوهفته ميشه يادگرفتي و وقتي سوال مي كنيم زود جواب ميدي جوجويي. حالت چطوره را از خندوانه رامبد جوان و به قول خودمون جناب خان يادگرفتي و جناب خان رو خيلي دوست داري و عروسكش هم برات خريديم. راستي چند روزه خدارو شكر بلو هم نشون ميده و عمو پورنگ باز داره براي بچه ها برنامه اجرا ميكنه. كارتن جكي جيك هم كه وقتي مامان شما رو حامله بود تموم شد باز پخش ميشه و ماجراي دو تا خرس كوچولوي دوست داشتني پرماجراست اسمش رو يادم نيست اما عزيز ميگه وقتي ماماني و خاله كوچولو بودن اون كارتن را تو تلويزيون سياه و سفيد ميديدند و بابا بزرگ هم ...
15 ارديبهشت 1395

بدون عنوان

سلام طاها جونم خوب هستي؟ امروز 21 ام فروردين بيست و يك ماه و سه روز سن داري.انشاالله سه ماه ديگه دوساله ميشي قربون شكل ماهت بشم. الهي ماماني فداي اون زبون عسلت بشه كه ناز حرف ميزني و تقريبا همه چيزو مي فهمي و خوب حرف ميزني. وقتي بابايي اداره هست شب ها كه ميخواي بري ناناي ميگي بابا نيست بانك... امروز هم مي گفتي بابا كجاست؟ يك روز قبل سيزده بدر برف باريد بعد سيزده بدر هم از يكشنبه  شب ساعت هشت كه هوا روشن بود برف خيلي زيادي باريد تا بعد از ظهر دوشنبه و شما خيلي از برف خوشتون مياد همش ميري پاي پنجره و برف رو نگاه مي كني كه در حال باريدن هست و همش ميگي برس برس ايلا.يعني برف اومد و سه چرخه ايليا كه حياط هست روش برف مي باره...
21 فروردين 1395

بدون عنوان

سلام عشقم خوبي؟ رو به راهي؟ دماغت چاقه؟ حالت سازه؟ اميدوارم هرجا هستي شادكام و پيروز و سربلند باشي. امروز جمعه سيزدهم فروردين ماه 1395 كه اولين روز از سال 95 اومدم وبلاگت پنج روز مانده تا ماه بيست و يكم ات تموم شه و بري تو ماه بيستو دوم انشاالله. خدايا.. انگار همين ديروز بود كه سيزده بدر رفتيم روستا مال پارسال رو ميگم كه نه ماهت بود و با خاله و عزيز اينا رفتيم روستا باغ.پارسال بابا هم تعطيل بود و شما هم حالت بهتر از امسال بود درسته پارسال هم مريض شدي و آنفلوانزا گرفته بودي اما حالت بهتر از امسال بود و سيزده بدر رو با هم رفتيم بيرون. چه زود گذشت اين يك سال.. اما امسال كه زمستون خيلي مريض مي شدي و عيد هم باز مري...
13 فروردين 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جان ني ني می باشد