امير عباسامير عباس، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

جان ني ني

بدون عنوان

1395/2/15 0:14
نویسنده : ديلا
53 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقم

طاها چند سالته؟2

حالت چطوره؟عالي

اسمت چيه؟طاها

اسم مامان چيه؟ليزا

اينا جملاتي هست كه تقريبا دوهفته ميشه يادگرفتي و وقتي سوال مي كنيم زود جواب ميدي جوجويي.بوس

حالت چطوره را از خندوانه رامبد جوان و به قول خودمون جناب خان يادگرفتي و جناب خان رو خيلي دوست داري و عروسكش هم برات خريديم.

راستي چند روزه خدارو شكر بلو هم نشون ميده و عمو پورنگ باز داره براي بچه ها برنامه اجرا ميكنه.

كارتن جكي جيك هم كه وقتي مامان شما رو حامله بود تموم شد باز پخش ميشه و ماجراي دو تا خرس كوچولوي دوست داشتني پرماجراست اسمش رو يادم نيست اما عزيز ميگه وقتي ماماني و خاله كوچولو بودن اون كارتن را تو تلويزيون سياه و سفيد ميديدند و بابا بزرگ هم اسم ماماني و خاله زهرا رو جكي و جيكي گذاشته بودند. يادش بخير....چشمک

امروزسه شنبه  چهاردهم ارديبهشت ماه سال 95  درست يك سال و نه ماه و 27 روزت هست و هجدهم ميري ماه 23ام.

يواش يواش وقت از شيرگرفتنت فرا ميرسه و بايد شيرپاستوريزه بخوري و غذا خوب بخوري.چون ديگه ماماني شيرش خيلي كم شده و شما خوب سير نميشي.البته خدا رو شكر شير پاستوريزه رو با شيشه شير ميخوري و شيرعسل شيرخرما خوب ميخوري.غذا كم ميخوري اما هندونه تازگي ها خيلي دوست داري و خوب ميخوري.بستني رو دوست داري اما عاشق ژله هستي و آدامس.از غذاها قورمه سبزي رو خيلي دوست داري..بقيه را كم ميخوري.

همه ميگن از شير بگيرمت اما ماماني ميگه بايد دوسال تموم بهت بدم چون حقت هست عزيز دلم.تازه سه ماه كه نوزاد بودي و از 4تا6 ماه نخوردي بايد سه ماه بيشتر بخوري تا عوضش دربياد.

البته چون شيرمامان كم شده خودت سير نميشي و ميگي ايش يعني شير پاستوريزه با شيشه شير رو ميخواي و ميري بالشت ناناي مي كني و نوش جون مي كني.پاهات هم رو هم ميزاري موقع شيرخوردنت.قلبونت بشه ماماني با اون ژست گرفتنت.محبت

جيگرمامان از وقتي وارد ماه 22 ام شده جملات كوتاه و كلمات زيادي يادگرفته. از جمله نگاه ، نيست، كجاست، كو، كجا، بريم، روستا، ببيي، ما،خرگوش، ايليا، ني ني، ناهار، توپ، پاندا، پلنگ ، مينو،..

امروز ماماني برات پلنگ صورتي پاندا خوابيده و پو زرد برات خريد.البته سفارش داديم برامون آوردن.خيلي باهاشون بازي كردي والان هم تو خواب ناز هستي.

ديروز دوشنبه سيزدهم ارديبهشت با بابايي با هم رفتين آرايشگاه موهاتون رو كوتاه كنين.بابايي راضي نبود و گفت مثل اون دفعه كه اولين بارت بود گريه مي كني اما ماماني گفت نه دفعه اولت بود و شايد ترسيده بودي و گفت بابايي اول موهاشو كوتاه كنه طاهاجون ببينه ديگه اذيت نميكنه.

وقتي برگشتين خونه بابايي گفت هزارماشاالله اصلا گريه نكردي و نشستي عمو موهاتو كوتاه كرد و اومدين رفتين با بابايي آبتني...به به پسملي و بابايي خوب جورشدينا.....چشمکآرامزیبا

يك روز درميون هم مامان ايليا مياد و ما ميريم خونشون.اما با ايليا كنار نميايين و دعوا مي كنيم همش گريه و زاري مي كني چون ايليا دوست نداره با اسباب بازيهاش بازي  كني و شما هم كه دوست داري با ان ان هاش بازي كني نميزاره و دعواتون ميشه.

ايليا پسرخوبيه اما نميدونم چرا اينقدر نسبت به وسايلهاش حساسه.اما شما ميزاري با اسباب بازيهات بازي كنه بجز توپت.

انشاالله هميشه پاينده باشي.

ماماني خيلي دوست داره

بعضي وقت ها نميزاري ماماني ناهار درست كنه و اذيت مي كني.اما اينم شيريني خودش رو داره ديگه....چشمکخجالت

روز به روز داري عسل تر ميشي جيگر مامان چون شيرين زبون هم شدي..

دوست داريم

بوس بوس

لالا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جان ني ني می باشد