امير عباسامير عباس، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

جان ني ني

بدون عنوان

للام عسقم امشب سه شنبه 30 ام آذرماه 1395 طولانی ترین شب سال هست و به اسم شب یلدا یا شب چله معروف شده. همه ساله شب یلدا بلندترین شب یلدا مراسم ومهمانیهایی برگزار میشه. قدیما کوچیکترها تواین شب میرفتن دیدن بزرگترها و اون شب رو دور هم می نشستن و سرمیکردن.  از قدیم رسم بوده شب یلدا هندونه و انار وآجیل و میوه های زمستونی و شیرینی میخریدن و فامیلا دورهم جمع می شدن و میخوردن. الان هم این رسم هنوز پابرجامونده و هرسال شب یلدا میرن خونه بزرگترها وپدربزرگها و مادربزرگها. اماعزیزدلم شغل بابایی طوریه که شب یلدا اگه امسال خونه نباشه پارسال خونه بوده یعنی بستگی به شیفتش داره. باید بگم امسال بابایی امشب اداره هست و نتونست شب یلدا ر...
30 آذر 1395

بدون عنوان

سلام گل پسرم قند عسلم امشب یکشنبه 28 ام آذرماه سال 1395درست 29 ماه و ده روزت هست و 20روزدیگه انشاالله دو ونیم ساله میشی. خیلی بلبل زبون شدی انشاالله چش نخوری.. باید بگم خیلی وروجکی.همه چیو خیلی خوب می فهمی. خیلی خوب جمله بندی می کنی و حرف می زنی.مامانی بیا اینو پوست بکن و... درهارو خیلی خوب بازو بسته می کنی.تلویزیون رو خاموش و روشن می کنی. دوباره از همین جمعه محله گل وبلبل شروع شده وشما عموپورنگونگاه می کنی و دوست داری. وای وای چی بگم عشق مامان موقع سفره پهن کردن و جمع کردن وسایل و بشقاب ها رو کمک می کنه میبره آشپخونه یا بشقاب و قاشق مامان و بابایی وخودش رو میچینه مرتب. خیلی خوشحالم که بچه خوب و زرنگ و مهربونی هست...
28 آذر 1395

بدون عنوان

سلام جیگرمامانی امروز  پنجشنبه 18 ام  آذرماه 1395 درست 29 ماهه شدی و یک ماه دیگه انشاالله دو ونیم ساله میشی. البته امروز دیگه جمعه شد والان ساعت 1 هست و مامانی دیرکرده چون داشت موس رو درست میکرد هنگ کرده بود. قربون اون شیرین زبونیها و مزه ریختن ها و مهربونبهات برم که خیلی زیر و باهوش هستی و همه چیز را خوب می فهمی. دستت به در چندماهه میرسه و وقتی بابایی میاد میری در رو زود باز می کنی. دستت به کلیدها هم میرسه و روشن خاموش می کنی. تلویزیون رو با کنترل روشن و خاموش می کنی و... الان تو خواب ناز رفتی اونم اتاق خواب خودت.یعنی سه روزهست که تختت رو دایی محسن درست کرده و داری رو تخت خودت می خوابی و میگی گهوارتو دیگه بدیم...
19 آذر 1395

بدون عنوان

سلام طاها جونی امیدوارم حالت خوب خوب باشه. امروز یکشنبه 30 ام آبان ماه 1395 بیست و هشت و نیم ماهه هستی البته سه روز دیگه. باید بگم روز به روزبه اصطلاح درک مفاهیم برات  کامل تر میشه روز به روز پیشرفت می کنی. ازهر لحاظ خوب پیش میری یعنی هم جیگر میشی و هم بزرگ یعنی رشد قدی وهم رشدزبانی و هم درک مفاهیم ودنیای اطراف .. ماشاالله هزار ماشاالله زبون شیرینت هم چربتر می کنی و خوب بلدی موقعی که مامانی و بابایی عصبانی هستن از دستت با زبون شیرینت دلشونوبه دست بیاری مخصوصا با حرکاتت میای وخودت رو بغل میندازی ولوس می کنی خودت رو. چی بگم جیگری که... باید خوردت... البته  اینم بگم که مامانی یه کوچولو ازت دلخورشده هااااا... ...
30 آبان 1395

بدون عنوان

سلام عشقم امروز سه شنبه چهارم آبان ماه سال 1395 دقیقا 27 و نیم ماهت هست. یکشنبه هفته قبل که 25 ام مهرماه بود.پدربزرگ بابایی بیمارستان بستری بودن فوت شدن و شما دوشنبه باز شب سرماخوردین و مراسم سومش که سه شنبه میشد نرفتیم و شما شبش خیلی اذیت شدی و هی بیدار میشدی. روزسه شنبه بعداز ظهر شیشه شیرت رو که تو اتاق خواب بود گفتی بع هست و اومدی با لیوان یکم شیرخوردی.از چند روز پیش هم مامان هی میگفت دیگه بزرگ شدی و شیشه ات هم بع شده و باید بندازیش آشغال و این که نی نی ها شیشه شیر میخورند و شماکه شب دوشنبه دختر منیژه خانم که نی نی دوماهه بود و دیدی شیشه میخوره مامانش گفت که شما دیگه بزرگین و باید بالیوان بخورین وبه مامانی گفت هرموقع طاها با لیوا...
4 آبان 1395

بدون عنوان

سلام عشق مامانی امروز سه شنبه 20 ام مهرماه 1395 دوسال و سه ماه و دو روزت هست یعنی از دیروز دوشنبه 19 ام وارد28 ماهگی شدی. الان توی سال سوم زندگی هستی و سه ماه از سال سوم گذشت. امروز نهم محرم روزتاسوعای حسینی وفردا عاشورای حسینی هست.شما که پارسال یک ساله بودی همش سینه میزدی ویاحسین می گفتی. امسال هم میگین اما کم.وقتی تلویزیون تماشا می کنی تعجب می کنی چرا سینه میزنن حتما خیلی کنجکاوی که بدونی چرا این کارو میکنن. فلسفه تاسوعا و عاشورا مربوط به چندصدسال ویاشایدهم چندهزارپیش می باشد.و امام سوم شیعیان یعنی امام حسین (ع) با هفتادو دوتن از یاران باوفایش  در واقعه عاشورا در کربلا بخاطر دین واسلام به شهادت رسیدند و از آن روز تا الا...
20 مهر 1395

بدون عنوان

سلام جیگرمامان طاهاجونی تا الان چهارشنبه 31 ام تیرماه سال 1395 درست دو سال و دو ماه و سیزده روز سن داری. الهی مامانی فدات بشه که از یکشنبه 28 ام غذا نمیخوری و باز مریض شدی.فقط یه ذره شیر میخوری وقتی گشنت میشه.روز اول یکشنبه شب تبت شروع شد و یک باراسهال داشتی یعنی همون روز یکشنبه که بردیمت آتلیه تا عکست رو بندازیم حالت خوب بود و بابایی هی پشت گوش مینداخت که مامانی تصمیم گرفت اوم روز ببرتت البته نمیدونست که جوجوییش مریض شده وقتی ناهار نخوردی و شیرخوردی و خوابیدی بیدار شدی اسهال کردی اما مریضیت مشخص نبود حالت خوب بود اما نگو که... الهی هیچ بچه ای مریض نشه که واسه مامانا خیلی سخته تحمل مریضی جیگرهاشون. از یکشنبه تا دیروز سه شنبه تب د...
31 شهريور 1395

بدون عنوان

سلام عزیزدل مامان میدونم این دفعه خیلی دیر کردم اما باور کن سرم شلوغ بود  وقت نمیکردم. امروز چهارشنبه هفدهم شهریور درست دوسالو دوماهت هست و پس فردا میری ماه 27 ام انشاالله. مامان از یه طرف سرش به  رفتن به کلاس شنا گرم بود و از طرف دیگه جمعه 22 ام مرداد ماه عروسی دایی محسن بود و شما همش با هادی بازی میکردی و شب حنا که موقع شب رفتیم خونه عروس خیلی خسته شده بودی و خوابت گرفت و مراسم شب حناخواب بودی و بعد مراسم که دایی میخواستن برن خونشون بیدار شدی.خیلی خوش گذشت عروسی و هی میگفتی عروس عروس ان ان عروس و... همون روز هم دایی بزرگ بابایی فوت شد وبابایی میخواست نیاد عروسی و مرخصی هم گرفته بود اما خدا رو شکر اومد.. اون ماه خیل...
17 شهريور 1395

بدون عنوان

سلام عشقول پسملی خوفی؟ امیدوارم حالت خوب خوب خوب باشه. امروز یا امشب دوشنبه چهارم مرداد ماه سال 1395 درست دوسال و 17 روزسن داری و وارد سه سالگی شدی. تبریک میگم عزیزدلم بخاطر تولد دو سالگیت عزیز دلم.اما نشد یه تولد مفصل امسال برات بگیرم چون بابایی راضی نبود اما سعی کردم تم میکی موس  که دوست داری برات آماده کنم.لباس میکی رو خودم برات دوختم و سه روز طول کشید چون زیاد خیاطی بلد نیستم اما همه خوششون اومده فکرنمیکنن مامانی برات دوخته... روزجمعه هجدهم تیرماه که تولدت بود و دو روزقبلش عید فطر بود و مراسم عیدسیاه دایی علی رفته بودیم.سه شنبه و چهارشنبه عید بود و پنج شنبه من وشما دو تایی رفتیم سرقبر بابابزرگ وشما هی بابا بزرگ می گف...
5 مرداد 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جان ني ني می باشد