بدون عنوان

سلام جونو دلم

طاهاي نازنينم

امروز چهارشنبه بيست و چهارم تير ماه درست يكسال و شش روزت هست.

دوشنبه كه پريروز ميشد برديمت بهداشت براي واكسن يكسالگيت. خدا رو شكر واكسن سرخك بود و بازوي راستت زدن و زياداذيت نشدي و تب هم نداشت و اون روز هم افطاري كه خونواده بابايي دعوت بودن بعد از افطاري و شام برات تولد گرفتيم.

بايد بگم يكجا بند نميشدي و از كيكت خوشت مي اومد و براي اولين بار  كه فشفشه و جرقه روشن كرديم ذوق زده شده بودي و شمعت هم كه ماماني قبلا بهت فوت كردنشو يادت داده بود نميخواستي فوت كني البته با كمك ماماني تونستي فوت كني.اما قبلا خيلي خوب خودت فوت ميكردي شايد هم بخاطر مهمونا معذب ميشدي عزيزكم...

همه كادوهاشونو دادن و كيكت هم بريديم بهشون داديم و رفتن.

اون شب خيلي بهت خوش گذشت هم جشن تولد گرفتيم هم اينكه با بچه ها بازي مي كردي البته گاهگاهي بالشتو دستت مي گرفتي و اين ور اون ور مي رفتي و همه ازت خوششون مي اومد چون ذوق زده راه مي رفتي و لبخند مي زدي

نميذاشتي ازت عكس بگيريم يكجا بند نميشدي و فقط مي خواستي راه بري و شيطونك بازي..

اون شب ساعت يك خوابيدي.

هنوز تزينن و بادكنك هات مونده وشما با ديدنشون ياد تولد مي افتي و وقتي ماماني مي گه تولدتولد تولدت مبارك اونا رو نگاه مي كني و با انگشت اشاره مي كني و جي جي مي گي .

بايد بگم بلبل زبون هم شدي و با خودت زمزمه مي كني ويه چيزايي مي گي..........

قربون اون زبون شيرينت بشم الهي طاهاجونم

كاش امروز بابايي بزاره ببرمت آتليه ازت عكس بگيرم چون اگه نبرمت يه عمر پشيمون ميشم..

نميدونم چرا باباييت اينقدر خساست به خرج ميده ونميذاره.آخه خب عكس يادگاريه و يه عمر باهات ميمونه و ايشاله آينده برات خاطرات شيرين بچگي تداعي ميشه.

ماماني هم پاشوكرده تو يه كفش كه حتما ببرتت و مي برتت عزيز دل ماماني.

آخه يه كوچولو كه بيشتر ندارم خودمون كه عكسي از دوران بچگي و نوزادي نداريم چرا شما نداشته باشي.ماماني خيلي  ناراحت ميشه وقتي ياد بچگي هاش مي افته كه هيچ  عكسي نداره.

قربون جيگرم بشم الهي كه ماماني خيلي دوسش داره...

خدا رو شكر بهداشت هم وزنت كرديم و يه كم خوب شدي و نه و نيم كيلو شدي البته اگه خوب هم بخوري از اين بهتر هم ميشي خوشگلم...

دوست دارم

هميشه تو قلبمي عشقم

بوس بوس

الان تو خواب ناز هستي