امير عباسامير عباس، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

جان ني ني

بدون عنوان

1394/3/6 16:34
نویسنده : ديلا
310 بازدید
اشتراک گذاری

سلام طاهاي عزيزم

اميدوارم هرجا هستي حالت خوب خوب باشه و زير سايه الطاف الهي سلامت باشي.

امروز چهارشنبه ششم خرداد 1394 درست ده ماه و هجده روزت هست. فردا تولد دختر شبنم و عموفرشيد نورا هستش و ما ميخواستيم امروز بريم كه نشد خونه نبودن.خواب آلود

هفته گذشته كه بيست و نهم ارديبهشت و روز سه شنبه بود خاله الميرا با رها جون اومدن خونه ما و تا ساعت نه و نيم شب موندن. بايد بگم با هم خيلي بازي كردين البته هر كدوم يه جا مي رفتين و رها جون تو رو بوس مي كرد و سرشو روي زانوت ميذاشت اما شما اصلا بهش توجه نميكردين و همش سرتون تو خودتون بود البته يه لبخندهايي گاه گاهي بهم ميزدين.

فكر مي كنيم شما كوچولوها زبون هم رو بهتر مي فهمين جيگر مامان.چشمکمحبت

جالب اينجاست كه هر دوتون خوابتون مي اومد اما هر كدوم كه ميديدن اون يكي نميخوابه خودتون هم نمي خوابيدين مخصوصا شما طاها جونم كه بالاخره زدي زير گريه از بس خسته شده بودي و خوابت مي اومد اما اصلا نخوابيدين كه نخوابيدين.

تا اينكه اونا رفتن و شما ساعت ده خوابيدين.

پنجشنبه هم خاله مهديه اومد با ماموند شبو.و شما باهاش بازي ميكردين.

جمعه با عمه افسانه رفتيم آستارا گردش يكم گشتيم و شما اذيت شدين و من و بابايي و شما رفتيم ماشين تا اونا خريداشونو بكنن و بيان.ساعت نه برگشتيم خونمون.

امروز هم كه الان سرت گرم بازي اومدم وبلاگت

شرمنده نازم كه دير شد اما ماماني وقت  و حوصله نميكرد.

بابايي از آستارا كلي برات وسايل و اسباب بازي خريد و الان هم با اونا مشغول بازي هستي.

فردا شايد بريم خونه عزيز آخه يكماه ميشه نر فتيم البته خونه خاله زهرا زياد ميريم و شما با هادي جون زياد بازي مي كنين.

نفس ماماني هنوز نميتونه راه بره اما مي ايستي و دست ميزني و وقتي خسته ميشي ميشيني يا خودتو بغل مامان ميندازي.خيلي دوست داري از دستت بگيرم و راه بري.

ايشاله كه زودتر راه مي افتي و خودت هم راحت ميشي عزيز دلم.

اما فعلا با كمك مي ايستي و خودت به تنهايي نميتوني بلند بشي اما خودت ميشيني.

بايد بگم خيلي دردري شدي و مواقعي كه بابايي خونه نيست حوصلت سر ميره و ماماني عصرها ميبرتت پارك سر كوچمون.

عشق ماماني خيلي شيطون شدي و فقط دوست داري نازتو بكشيم.

دو روز بود ماماني حالش خوب نبود و مشكلي براش پيش اومده بود اما خدا رو شكر رفع شد.

من و بابايي خيلي دوست داريم عزيز دلم

همه جونموني

نفسموني

با تو شيريني زندگيمون چند برابر شده

خداوند راهزار مرتبه شاكرم كه شما رو دارم جيگرم

نفسم

عشقم

برم بهت شير بدمچشمکبوس

فعلا باااااااي

بوس بووووووووووووووووووووووووووووس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جان ني ني می باشد