امير عباسامير عباس، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

جان ني ني

بدون عنوان

1393/7/10 22:04
نویسنده : ديلا
72 بازدید
اشتراک گذاری

سلام كوچولوي ماماني

امروز پنجشنبه (93/07/10) دو ماه و بيست و شش روزه كه به دنيا اومدي.اما اگه با ماه حساب كنيم تا هجدهم مهرهشت روز مونده كه بري توماه چهارم من روزهاي سي ويكم تابستان هم حساب مي كنم.

يه هفته شايد هم بيشتر ميشه جيگلي ماماني ديگه روزها شير نميخوره و ماماني به زوربهت شيرميده گاهي وقتا هم ميدوشه و بافنجان و قاشق بهت ميده.ديروز كه اصلا نميخوردي و فقط گريه مي كردي و ماماني هم خيلي نگرانت بود و ناراحت و مضطرب.چون وقتي بغلت ميكنم شيربهت بدم جيغ ميزني به زور ميگيري و ول مي كني و فقط چند دقيقه ميخوري ماماني هم با گريه تو ناراحت ميشه و گريه مي كنه وبه اين و اون ز ميزنه تا علتشو بپرسه وهركسي يه چيزي ميگه . تا اينكه گفتن دماغت افتاده و اينطوري شدي و شير نميخوري بالاخره ديروز بابابايي برديمت پيش مامان همكاربابايي تا دماغتو ببينه و گفت دماغت نيفتاده و عزيزت هم به يه نفر گفته و اونهم گفته بوده شيرماماني تلخ شده و قهر كردي به همين خاطر نميخوري و حرف عزيزت درست دراومد علتش هم از غذابوده اما ماماني خيلي مواظب غذاشه تا تلخ نشه ديشب كه اصلا نمي خوردي و گريه ميكردي و مجبور شديم با بابايي بهت شير خشك بديم و يه ذره خوردي و فكر كنم بدت نيومد و خواستي بيشتر بخوري اما ديگه بهت نداديم چون ترسيدم عادت كني و شير خودتو نخوري و ماماني آخين تلاشش كرد بهت شير بده بالاخره ماماني بصورت تكنيك خوابيده بهت شير داد و شما خوردي و خوابيدي اما نصف شب بيدار شدي و يه كم خوردي و خوابيدي... تا اينكه امروز بابايي مرخصي گرفت و برديمت دكترمعصومي اونم گفت كه از غذاته يه چيزي خوردي تلخ شده شيرت و مزه اش فرق كرده به همين خاطر نميخوره و من گفتم كه براي ازدياد شيرم دلستر ميخورم گفت بله از همونه و...و گفت فقط غذاهاي شيرين بخورم و خوردن سبزي خام و پياز و گوجه و قهوه و چاي پررنگ و كاكائو و ماكارومي و سسيس و كالباسو سيرو منع كرد البته ماماني از اول همه اينارو از كتاب خونده بود و مي دونست و نميخورد بالاخره دكي برات شربت اشتها و مولتي ويتامين شيرين نوشت و به بابايي هم هشدار داد كه اصلا بغلت نكنه و توكار خونه همكاري كنه   و فقط بغل ماماني باشي و به هيچ كس نده...

دكتر گفت تو جاي آروم و خلوت و كمي تاريك بدون لامپ و با شب خواب بهت شير بدم و حتي شده زيرچادر نماز تا چشمت اينور اونورو نباشه و تمركزت به شيرخوردن باشه.قربون  جوجوم برم كه عاشق شبكه پوياست و موقعي هم كه تلويزيون خاموشه سرشو مي گردونه و دنبال تي وي مي گرده و وقتي خبري از روشن شدن تي وي نباشه با خودش سر وصدا ميكنه و حرف ميزنه.بايد بگم ماماني خيلي كلافه شده بود آخه وقتي بغلت مي كنم مي فهمي بهت ميخوام شيربدم و نمي گيري وگريه مي كني  اما تو ماشين خوب شير ميخوري و نصف شب هم بيدار ميشي و ميخوري. تا اينكه اومديم خونه و بابايي هم اداره رفت و ماماني بهت شير داد بازم نگرفتي و بردمت اتاق خواب و حرفاي دكتر رو انجام دادم و خدا رو شكر يه كم خوردي و خوابيدي. انشاالله كه هر چه زودترآشتي مي كني با شيرت و خوب مي خوري و ماماني هم از نگراني و ناراحتي در مياد.... بوس ماماني

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جان ني ني می باشد