امير عباسامير عباس، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

جان ني ني

بدون عنوان

1393/10/11 22:40
نویسنده : ديلا
80 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقول ماماني

نفس ماماني

امروز پنجشنبه يازدهم ديماه 1393 شما درست پنج ماه و بيست و يك روزه كه بدنيا اومدين و ايشااله يك هفته ديگه ميري تو ماه هفتم.

چه زود بزرگ شدي ماماني  انگار ديروز بود متولد شدي...

بعد سه ماه خدا رو هزار مرتبه شكر از روز دوشنبه هشتم ديماه كه خونه خاله رفته بوديم داري خوب شير ميخوري ماماني هم از بالا بهت ميده هم خودت ممييتو ميگيري و خوب ميخوري فكر مي كنم ديگه داري هوشيارتر ميشي و ممييتوميشناسي...البته بعد ظهرها يعني اوايل شب شيرت كم ميشه و شما هي گشنت ميشه و هي نق ميزني و سروصدا مي كني.فكر مي كنم سير نميشي..

بخاطر همين امروز بابايي از اداره اومد برات سرلاك برنج گرفت اولش فكر مي كردم نخوري اما ماشاالله يكم خوردي و باز دهنتو باز ميكردي اما بايد يواش يواش بخوري تا معدت اذيت نشه و عادت كنه.

شايد هم بخاطر طعم شيرت هست كه خوب ميخوري آخه چند روزه ماماني گلاب ميخوره تو كتاب نوشته بود گلاب طعم شير رو خوب مي كنه.

فكر مي كنم دوره شيرنخوردنت دار ه ميگذره و داري يواش يواش خوب ميخوري آخه همه ميگفتن بعضي بچه ها بد عنق اند و از چهار تاشش ماهگي اينطوري اند و شير نميخورند اما بعد شش ماه خودبخود خوب ميشن و شيرشونو خوب ميخورن.

قربون جيگرم برم كه روزبه روز خوشگلتر و نازتر ميشي و هي ميخواي همه چيو دست بزني و لمسشون كني و بخوري.

موهات داره پرپشت تر ميشه و ابروهات هم تيره ميشه لپات هم كه مثل هميشه آويزونه و داره سفت ميشه...

نسبت به همه چيز كنجكاوتر شدي و فقط ميخواي بازيگوشي كني. يكيو ميخواي هميشه باهات بازي كنه و وقتي ماماني بالاو پايين ميندازتت غش مي كني خيلي خوشت مياد

يه هفته هم هست كه حرفاي تازه با خودت ميزني و سروصدا ميكني مثلا ميگي آده يا دغ دغي و از اين حرفا.

الهي ماماني قربون اون زبون شيرينت بره و بخورتتبوس

انقدر داري ناز ميشي كه فقط ميخوام بخورمت جوجويي..

دوهفته ميشه بغل ماماني و بابايي ميپري از بغل خاله و...

ديروز هم براي اولين بار بدون كمك نشستي چند لحظه با كمك دو دست خودت كه يكيو زمين گذاشتي و اون يكي هم پاتو گرفته بودي.. بالشي هم كه ماماني زير سرت ميذاره بالش باردازي مامانيه و به كمك اون بصورت نيمه نشسته ميشيني و بخاطر اونه كه داري نشستنو ياد ميگير ي و از جات بلند ميشي تا بشيني...

راستي سه شنبه هفته قبل كه امروز ده روز ميشه پسرخاله پريناز هم بدنيا اومد اسمش آقا يزدانه..

 

نفس ماماني ميدوني كه ماماني روزبه روز داره بهت وابسته تر ميشه و خيلي جيگرشو دوست داره...؟

دو هفته هم ميشه كه شب ها يكم دير ميخوابي اما نه به ديرخوابيدن دختر خاله الميرا كه نصف شب يك دو ميخوابه اما شما كه ساعت هشت و نيم و تا نه ميخوابيدي الان ساعت نه و نيم و ده ميخوابي اما خدارو شكر كه ديرتر از اين نميخوابي فكر مي كنم از وقتي مهموني رفتي خوابت نامنظم شده.

جيگرم هر چقدر بوت كنم سير نميشم بوي بهشت ميدي ماماني نازتو ميكشه نازنازي...محبتچشمک

از بوس كردنت سير نميشم ماماني...

خنده هات قشنگه

گريه هات هم قشنگه

 اصلا همه چيت بيست بيست عشقم

نفسم

همه زندگيم

دوست دارم

بوس بوس بوسبوسبوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جان ني ني می باشد