امير عباسامير عباس، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

جان ني ني

بدون عنوان

1393/8/27 21:26
نویسنده : ديلا
68 بازدید
اشتراک گذاری

فرشته كوچولوي ماماني

با خودم كه فكر مي كنم مي بينم با اومدنت به زندگيمون نور و روشنايي بخشيدي ماماني ديگه بجز تو به هيچ چيز ديگه فكر نميكنه.

با اومدنت بركت رو به سفرمون آوردي.وجود نازنينت برايمان مايه ي خوشبختي شده.طوري بهت وابسته شديم  كه يك لحظه نميتونيم ازت غافل شيم.

در وجودت خوشبختي رو احساس مي كنم. خالق هستي را در وجود تو پيدا كرده و احساس مي كنم.

وقتي بغل ماماني شير ميخوري و باچشمان معصومت به چشمان ماماني نگاه مي كني احساس آرامش مي كنم احساس مي كنم بيشتر به خدا نزديك ميشم. وقتي موقع شير خوردن بغل ماماني خوابت ميبره و هنوز ممييت تو دهنته و با خودت تو خواب مي خندي احساس ميكنم فرشته ها بهت نزديكتر و نزديكتر ميشن و شما احساس شادي مي كني و باهاشون حرف ميزني بعضي وقت هاهم از ته دل مي خندي...

تازگي ها وقتي ماماني چونتو مي بوسه خندت مياد و ازته دل مي خندي. مخصوصا گردنت و پاهات...

اين روزها كه يكم مريضي خيلي فعال شدي و ميخواي همش بغلطي و سينه خيز بري و مي افتي اما ماماني بخاطر مريضيت بالش ميذاره تا نيفتي و شما از اينكه مانعي سرراه غطيدنت ميبيني شروع مي كني به گريه كردن.  اما جيگر مامان نگران نباش بذار خوب خوب شي ايشاله راه مي افتي.

هر چيزي هم دم دستت باشه ميخواي بخوري و طعمشونو بچشي.مخصوصا وقتي بغل ماماني هستي فقط ميخوابي صورت ماماني رو بليسي و بمكي...

منو بابايي اسمتو گذاشتيم لپ لپي. چون از موقع تولد لپات آويزون بود الان هم هزار ماشاالله لپات گل گل مي كنه.تو اولين روزهاي تولدت لپات مثل هلو قرمز بود.الهي كه ماماني فداي اون لپاي نازت بشه و بخوره جيگر مامان.

فقط ميخوام لپاتو بخورم اما دلم نمياد چون مي ترسم بيشتر آويزون بشن و ديگران هم نميذارم لپاتو ببوسن.چشمکبغلمحبتبوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جان ني ني می باشد