بدون عنوان

سلام طاهاگلي

امروز پنجشنبه (93/06/13) پنجاه و هشت روزه كه از آسمون به زمين اومدي و به جمع ماپيوستي و داري با ما زندگي مي كني. روز يه روز داري بزرگ ميشي و نازتر و خوشكلتر.همه ميگن شبيه ماماني هستي حالا نميدونم بزرگ شدي باز شبيه ماماني ميشي يانه..شنبه (93/06/08)پنجاه و سه روزت بود كه با بابايي برديمت دكتر معصومي چون گاه گاهي به خودت ميپيچي و قرمز ميشي و اذيت ميشي و دست و پا ميزني و ماماني نگرانت ميشه.دكتر گفت اگه گريه نكنه اشكالي نداره و گرايپ ميكسچربرات ننوشت گفت طبيعيه بذارين دست و پا بزنه دادوفرياد كه نميكنه اما من گفتم نميتوني اونطوري شير بخوري و شربت داي كوليك برات نوشت.قربون جيگرم برم كه شش كيلو شده و دكتر ميگه بايد خوب شير بخوري تا از اين بهتر هم بشي ايشااله.پيش دكتر اونقدر آروم بودي كه مي گفت بچه به اين ساكت و آرومي چيزيش نيست اما ماماني نگرانت بود كه بردت دكتر.عزيز دل ماماني بعضي وقت ها مامانيو اذيت ميكنه و روزها نميخوابه اما خدا رو شكر شبها خوب مي خوابه و دو بار تا شش صبح بيدار ميشه و شش و نيم بابايي رو بدرقه ميكنه سركار و يه كم با ماماني بازي مي كنه و دوباره يكي دو ساعت تا ده صبح مي خوابه.البته خوابت هنوز منظم نيست و ديروز تا 12 شب به جز نيم ساعت نخوابيدي و بعد ظهر با بابايي برديمت سرعين بگردونيمت يه كم حال و هوات عوض بشه.به جز روزهايي كه بابايي اداره هست بعد ظهرها يه كم ميريم مي گرديم تا حال و هواي تو هم عوض شه و تو ماشي فقط شير ميخوري و يه كم چرت ميزني جيگري.ديروز كه نخوابيدي عوضش امروز خوب خوابيدي و الان كه اينا رو ماماني مي نويسه نازنازي ماماني خوابه و ماماني وقت كرده بياد وبلاگت و ميخواد بره كاراشو انجام بده البته اگه بيدار نشي چون بعضي وقتا زود بيدار ميشيو خواب گنجشكي داري نازي..دو ماهت كه تموم شه مي بريمت بهداشت واكسن بزنن از الان ماماني دلهره داره كه باز اذيتت كنن و دوباره موقع واكسن زدن جيغ بكشي و گريه كني آخه ماماني اصلا طاقت گريه هاتو نداره عزيزدلم.انشاالله يكشنيه ميبريمت بهداشت و دو ماهت تموم شده...

پنجشنبه هفته پيش اولين بارت بود كه  خونه خاله زهرا رفتيم و يه كم خوابيدي اونجا. البته يكي دوبار دم درشون رفته بوديم خاله و هادي رو برداريم موقع آستارا رفتن...

دوست داريم و عاشقتيم عزيزدلم.بوس بوس