امير عباسامير عباس، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

جان ني ني

بدون عنوان

1395/6/17 19:32
نویسنده : ديلا
42 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزدل مامان

میدونم این دفعه خیلی دیر کردم اما باور کن سرم شلوغ بود  وقت نمیکردم.

امروز چهارشنبه هفدهم شهریور درست دوسالو دوماهت هست و پس فردا میری ماه 27 ام انشاالله.

مامان از یه طرف سرش به  رفتن به کلاس شنا گرم بود و از طرف دیگه جمعه 22 ام مرداد ماه عروسی دایی محسن بود و شما همش با هادی بازی میکردی و شب حنا که موقع شب رفتیم خونه عروس خیلی خسته شده بودی و خوابت گرفت و مراسم شب حناخواب بودی و بعد مراسم که دایی میخواستن برن خونشون بیدار شدی.خیلی خوش گذشت عروسی و هی میگفتی عروس عروس ان ان عروس و...

همون روز هم دایی بزرگ بابایی فوت شد وبابایی میخواست نیاد عروسی و مرخصی هم گرفته بود اما خدا رو شکر اومد..

اون ماه خیلی بهمون خوش گذشت.روز عروسی دایی محسن هم کلی عکس یادگاری باهم انداختیم.

انشاالله عروسی وروجکم بغل

اوووووه یعنی اون روزو میبینم خداجونم؟

معلومه که آره کلی آرزو واسه پسر گلم دارم.انشاالله برای جیگرمامان عروسی افتخاری میگیرم.

کلاس مامان تقریبا یک ماه طول کشید و تواین 12 جلسه چندروز با بابایی وندی و بیشترش هم به عمه افسانه زحمت دادیم و میذاشتمت خونه عمه با کارن بازی میکردی.البته کارن بعضی وقتها تو رومیزنه و نصف جونم پیشت می موند اما وقتی شاد و خوشحال میدیدمت که نمیخوای با مامان برگردی خونمون متوجه میشدم کارن باهات دوست شده وحتما بهت خوش گذشته..

خلاصه اینکه مامان با هزار زحمت وتلاش کلاس آموزشش رو با موفقیت به اتمام رسوند.

هفته پیش چهارشنبه  دهم شهریور با عمو فرشید و نورا اینارفته بودیم شمال انزلی.خیلی بهمون خوش گذشت. اما از همون روز باز سرماخوردی و تا الان سرماخوردگیت هنوز بطور کامل خوب نشده.البته آبریزش بینی قطع شده و بینیت گرفته و نمیتونی نفس بکشی عشقم.

دیروز بردمت حموم تا بخار حموم بینیت رو باز کنه البته خیلی تاثیرگذاشته ولی فعلا بینیت گرفته هست.

از این حرفا که بگذریم جیگرمامانی خیلی شیرین زبون شده و فقط زبون میریزه و ناز می کنه.

خیلی با ماشینهای اسباب بازیت انس گرفتی مخصوصا ماشین پلیست و باهاش بازی می کنی دیگه بالام جان واسه خودش مردی شده هزار ماشاالله و مامان هم اذیت نمیکنه و خودش بازی می کنه.

اسم ماشینها رو خوب بلدی و 206 و شاسی بلند و... می گی و هی به بابایی می گی که بخریم سوار شیم عزیز دلم.

قربون اون زبون شیرینت بشم که مزه میریزی و نسبت به رها و نورا خوب صحبت می کنی.

ماشین می خوامه سوتانا و ... تکه کلامت شده ماشین میخوام سوار میشم هر ماشین مدل بالایی که می بینی دوست داری سوارش بشی و هی تکرار می کنی میخوام بخریم سوار میشم و...بوسچشمک

مامانی قربون هوشت بره که انقدر باهوشی.ماها وقتی کوچیک بودیم هیچی نمی فهمیدیم ماشاالله به این هوشو ذکاوت بچه های امروزی...محبت

به قول خودمون خل و چل بودیم.

الان که اینا رو می نویسم پسرگلم توخواب نازهستش و وقتشه که بیداربشه چون شب نمیتونه بخوابه...

خیلی دوست دارم عشق مامان

همه دنیای مامانی و بابایی هستی

دوست داریم

آها جمله دوست دارم را هم خیلی خوب تکرار میکنی.مخصوصا وقتی بالش نازنینت تو بغلته و شیرمیخوری همش میگی دوست دارم بالش.

و وقتی میگم مامانو دوست داری یا بالش خیلی قاطع میگی بالش..غمگینزیباخجالتبدبوچشمک

باهمه این شیطنت هات ما دوست داریم

وروجک مامانی

دوشنبه هفته بعد که 22 ام شهریور هست عید قربان هست و خدا رو شکر بابایی تعطیل هست چون پارسال تعطیل نبود و بهمئن خوش نگذشت انشاالله امسال خوش میگذره...

جیگرمامان

بوس تا...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جان ني ني می باشد